اجاره نشین ها 1365

ساخت وبلاگ

دیدن فیلم های دهه شصت لذت بخش و کنجکاو برانگیز است به چند دلیل : 

یک) دیدن بازی بازیگران قدیمی ؛ عزت الله انتظامی ، اکبر عبدی ، حسین سرشار ، ایرج راد ، منوچهر حامدی ، رضا رویگری ، حمیده خیرآبادی ، فریماه فرجامی و سیاوش طهمورث در اجاره نشین ها ایفای نقش دارند و تماشای دوباره بازیشان خیلی جذاب است .
دو) فضای اجتماعی آن دوران را می توان از فیلم ها برداشت کرد ، نوع پوشش مردم ، نوع وسایل نقلیه ، معماری ساختمان ها و حتی شوخی ها و ادبیات عامیانه بین مردم .
سوم) درصد فیلم های خوب این دهه با وجود جنگ و فضای اختناق سیاسی و فرهنگی ، بیشتر از دهه های بعدی است . فیلم ها یک حداقلی را دارند اگر عالی هم نباشند ، یعنی سطح متوسط کیفی سینمای ایران بالاتر است در دهه شصت، با اینکه امکانات هم بسیار کمتر بوده و از بدنه ی سینما بسیاری مهاجرت کرده اند و فیلمسازان نو هم هنوز فیلمسازی را یاد نگرفته اند. 

چهار) دهه شصت بسیار مهم است به لحاظ تاریخی . چند سال اولیه بعد از انقلاب اتفاقات و رخدادهای سیاسی مهمی داشته که تا به امروز هم بر زندگی مردم تاثیر دارند ، حکومت جدید طفلی بود که در این دهه شخصیت اولیه اش شکل گرفت ، لذا رجوع به نوشته ها ، خاطرات اشخاص ، هنر و سینمای این دهه برای من بسیار جذاب است و تشنه دیدن و خواندن و شنیدن هر چه بیشتر در مورد آن هستم . 

پنج ) تنوع فیلم های این دهه جالب توجه است ، تقریبا همه جور فیلم وجود دارد ، برعکس سال های اخیر که سوژه ها و فیلم ها تکراری هستند و یک دست .برای نمونه ؛باشو غریبه کوچک ، عقاب ها، اجاره نشین ها و بایکوت ساخته های بیضایی ،خاچیکیان ، مهرجویی و مخملباف هستند در سال های ۶۴ و ۶۵ . 

شش) در فیلم های این دهه حضور زنان جلوی دوربین بسیار کمتر است و شاید جز در چند فیلم شخصیت اصلی و اول فیلم ها زن نباشد . در همین اجاره نشین ها تنها چند زن در برابر گروه بزرگی از شخصیت های مرد قرار دارند ، با اینکه فیلم اجتماعی و شهری است و مثلاً در جبهه و جنگ هم نیست. سوسن تسلیمی ستاره زن دهه شصت که از ایران مهاجرت کرد در مصاحبه های مختلف به محدودیت ها و سختی های بازیگری زنان در آن دوران اشاره کرده.

 

اجاره نشین ها یک کمدی نمادین است. ساختمان نماد ایران است که بی صاحب است و بی ورثه ، لذا مستاجرین حس مالکیت، احساس مسئولیت و دلسوزی ندارند و بنا به منافع خود در صدد تصاحب کل آن هستند و حاضر به تقسیم آن و حتی تعمیر و نگهداریش نیستند. تعمیرات نمایشی و برای بدست آوردن مالکیت است.  مستاجرین در دو جبهه هستند ، عباس آقای قصاب با آن شکم و ادبیات ( عزت الله انتظامی نقش را درخشان ایفا کرده) در یک جبهه و در جبهه مقابل سایر ساکنین ( اکبر عبدی ، ایرج راد و حسین سرشار ). حتی برادر عباس آقا ( رضا رویگری ) در جبهه مخالف او است ، اما قلدری عباس آقا توزان کافی ‌را برای ایستادگی او در برابر جبهه مقابل که کتابخوان و موسیقی دان و مهندس درشان هست ، برقرار می کند. دو بنگاه دار خارج از ساختمان هم، شریک و عامل اصلی تحریک هر یک از طرفین هستند . کارگران دهاتی و طبقه پایین هم که مشخص است ،گوش به فرمان هستند و اوامر اجرا میکنند ، تیشه را به ریشه آنها میزنند اما با تصمیم دیگر عوامل .نتیجه این کشمکش اما چیست ؟ مهرجویی نتیجه را فروپاشی و ویرانی ساختمان به تصویر کشیده. سکانس ریزش ساختمان و جاری شدن سیل در راهرو حرف آخر است.  عدم رسیدگی به ساختمان و فقط منافع خودی را دیدن نتیجه ای جز خرابی ساختمان و ضرر کردن دست جمعی ندارد . حتی کسانی هم که بی طرف و بی نقش هستند ( مانند پسر عباس آقا که نسل آتی این ساختمان است) در نهایت چون در یک کشتی هستند متضرر می شوند.
وقتی اهالی و مسئولین یک ساختمان(کشور یا جامعه) آن را باد آورده بدانند و ساخت و ساز و تعمیر را در جهت بالا کشیدن بدانند و نه آبادانی  و ایجاد رفاه، پایان کار می شود خرابی و نیستی . بله یک کشور هم می تواند اجاره ای باشد عده ای می آیند و می روند و چون مستاجر هستند به فکر حفظ و آبادانی برای نسل های آتی نیستند تا می توانند باید استفاده کنند چون مستاجر بعدی در راه است و دیر یا زود باید بروند. مهرجویی حکومت را تشبیه نکرده بنظرم، بلکه دید او کلی تر است ، منشأ حکومت جامعه است و نوع آن برآیند خواست عمومی. تضاد منافع، تضاد فرهنگی و تضاد فکری اگر متوازن و متعادل نشود و در جهت بهبود کل مجموعه نباشد هر نتیجه ی ناگواری را می تواند در بر داشته باشد.

فیلم دهه شصت ساخته شده اما این نگاه نمادین و استعاره ای به جامعه و کشور قبل و بعد از تاریخ ساخت فیلم کارایی دارد و مقطعی نیست، لااقل تا به امروز وضع همین است و بدتر هم شده است. کافی است نگاهی به رفتار سیاسی و اجتماعی مردم دهه نود هم بندازیم ببینم تفاوت کرده یا نه ؟ هنگام رانندگی اگر امکانش باشد همدیگر را له می کنیم، دست کم فحاشی می کنیم و مقررات را رعایت نمی کنیم. حجم کلاه برداری ها از همدیگر هر روز بیشتر از دیروز است، بدون اینکه به لحاظ ارزشی دیگر منفی به نظر برسد ، اسمش دیگر کلاه بردای نیست ، زرنگی است . فقط چند نمونه ذکر کردم وارد شدن به این مقولات دامنه دار است و از حوصله این یادداشت خارج . و فعالیت سیاسی بماند از چپ و راست اگر بتوانند تنها راه را حذف می بینند و نه ائتلاف ، تعامل و رقابت در یک فضای باز و برابر برای حفظ منافع عمومی. پس هنوز هم این دیوار کج دارد بالا می رود . تا زمانی که عباس آقا و سایرین ساختمان را متعلق به همه و همه را سهیم و خودی ندانند ، این روند سیل و فروپاشی و درماندگی ادامه دارد.

نکته ی پایانی نامه ی مخملباف به بهشتی ( رییس بنیاد سینمایی وقت ) در آن سال ها است :

برادر بهشتی،
سلام. خسته نباشید. انصاف حکم می کند که تلاش شما را در جهت رشد کمی سینما بستایم. اجرکم علی الله؛ اما وجود فیلم‌هایی چون اجاره نشین‌ها را به چه حسابی بگذارم. بی‌دقتی شما؟، بی‌اعتقادی شما؟، در صورت آخر اعتماد پاک مهندس موسوی را به شما نمی توانم ندیده بگیرم.

برادر عزیز از شما خیلی خوبی می گویند. خیلی ها می گویند دو سه سال پیش در محضر مهندس مرا امر به ثواب کردید، یادتان هست؟ پس من باب ثواب می گویم؛ حاجی واشنگتن را که گردن نگرفتید، اجاره نشین‌ها به گردن چه کسی است؟ اگر فیلم را ندیده‌اید، ببینید. اگر دیده‌اید یک بار دیگر ببینید. شما را به همان حضرت اباالفضل (ع) تکلیف کسی چون من با شما چیست؟ ارج گذاری‌تان به جنگ را باور کنم یا اغماض‌تان را در مورد امثال اجاره نشین‌ها، امیدوارم که همچنان ما را متحجر ندانید که مثلاً به هنر تبلیغاتی و سفارشی معتقدیم یا با انتقاد مخالفیم. اما انتقاد در چارچوب انقلاب و اسلام یا هجو اصل اسلام و انقلاب؟ توهین می شود اگر بگویم فیلم دیدن بلد نیستید. می توانید بنشینید با هم اجاره نشین ها را ببینیم.

من باب ثواب گفتم، گناه که نکرده‌ام؟ واقع قضیه این است که دو ساعت پیش که فیلم را دیدم حاضر بودم به خودم نارنجک ببندم و مهرجویی را بغل کنم و با هم به آن دنیا برویم. اما یک ربع پیش که با قرآن استخاره کردم خوب آمد که به شما بگویم و نه به کس دیگر. ادای وظیفه کردم؛ ثواب یا گناه؛ آخرت خودتان را به دنیای دیگران نفروشید.

محسن مخملباف «تاریخ سینمای ایران»، نوشته جمال امید، جلد دوم

مخملباف از فیلم به حدی عصبانی بوده که میخواسته به خود نارنجک ببندد و با مهرجویی دوتایی بروند هوا!!! به نظرم پر بیراه هم نگفته باید دارای یک ذهن اسلامی انقلابی بود تا مخملباف ۶۵ را درک کرد ، اگر همفکر مخملباف ۶۵ بودم با دیدن این فیلم شاید همین نظر مخملباف را داشتم، پس اظهار نظر عجیبی نیست. اما خوب همین مخلمباف رفته رفته عروسی خوبان ، سلام سینما ، گبه ، سکس و فلسفه و باغبان را می سازد. تغییرات آتی او فیلم ها و اظهار نظرهای اوایل انقلاب او را عجیب و غریب نشان می دهد. واقعیت این است که هنوز هم این افکار در پس ذهن خیلی ها هست ، حالا مخملباف صراحتاً گفت و بعد هم تغییر کرد، اما ممکن است خیلی ها بدتر از این هم بیاندیشند و بیان نکنند چون دیگر بستر اجتماعی و فرهنگی استقبالی ندارد و شاید در اقلیت باشند. به جای نارنجک بستن متدهای دیگری در پیش میگیرند ، تاکتیک را تغییر می دهند اما این عصبانیت و جهل و عقب ماندگی پایان نیافته. 

یادداشت هایی آماتور از فیلم و سینما ...
ما را در سایت یادداشت هایی آماتور از فیلم و سینما دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aamateurfilmreviewsa بازدید : 223 تاريخ : دوشنبه 2 اسفند 1395 ساعت: 11:13